شهادت امام صادق علیه السلام برای ما که اسم شیعه رومون هست بهانه خوبیه که بیشتر ایشون رو بشناسیم.
آره اگه واقعا شیعه بودیم تا الان حتما زندگی رئیس مذهب شیعه رو حفظ حفظ بودیم.. و درس می گرفتیم.
حداقل مثل تمام شیعیانی که اون زمان با هزار بدبختی خودشون رو به حضرت صادق علیه السلام می رسوندن تا به جواب سوالاتشون برسن و از روش زندگی و سیره ایشون اطلاع پیدا کنن و اینجوری خودشون رو به اون حضرت نزدیک تر کنند.
ما چیکار کردیم برای نزدیک شدن به روش و سیره ایشون؟
همینکه در هیئات عزاداری رفتیم و اشک ریختیم و سینه زدیم بسه؟
یا باید شیعه امام صادق بودن توی زندگی مون دیده بشه و هر کی ببینه بفهمه که ما شیعه امام صادق علیه السلام هستیم.

یه داستان کوچیک:
هشام از یاران امام صادق علیه السلام بود که یه بار داشت با شخصی مناظره می کرد و توی مناظره ظاهرا کمی برآشفته شد. اون شخصی که با هشام مناظره می کرد گفت: هشام مولای تو {امام صادق علیه السلام} با ما اینگونه که تو سخن می گویی سخن نمی گوید ایشان حرف ما را کاملا گوش می دهد و با متانت و آرامی با ما استدلال می کند...
که بعد از این هشام خدمت امام صادق علیه السلام می رسن و داستان رو نقل می کنند و امام هم راه و روش مناظره و مسائل علمی مورد نیاز ایشون رو بهشون یاد می دن..

این نشون میده که ما که منتسب به ائمه هستیم و شیعه باید خیلی حواسمون جمع باشه که درست رفتار کنیم! و سیره زندگانی مون شبیه ائمه باشه.

مهمترین نکته ای که الان به نظرم می رسه اینه که بدونیم چرا گفته میشه "شیعه جعفری"! برای اینکه به جواب برسیم خلاصه جامعی از زندگی امام صادق علیه السلام رو براتون آماده کردم که می دونم اونقدر براتون اهمیت داره که حداقل این خلاصه رو از امامون بدونیم:

خلاصه ای از زندگانی امام صادق علیه السلام:
ششمين پـيشواى شيعيان در هفدهم ربيع الاوّل ، سال 83 ه‍. ق در مدينه متولد شد. نام مباركش (جعفر) كنيه اش (ابوعبدالله ) و مشهورترين لقبش (صادق ) است . وى از سوى پيامبر(ص ) صادق ناميده شد تااز جعفر فرزند امام هادى (ع ) معروف به (جعفر كذّاب ) باز شناخته شود.
پـدر آن گـرامى ، امام باقر(ع ) و مادرش ، بانوى پرهيزكار وشايسته اى به نام (ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابوبكر است .
امام صادق (ع ) قامتى متوسط و چـهره اى جذاب و زيبا داشت و داراى موى مشكى مجعّد بود. آن حضرت ، حدود 31 سال از زندگـى خود را دركنار پـدر وجدش سـپـرى كرد كه متاءسفانه فعّاليتهاى او در اين دوره در صفحات تاريخ به طور گسترده منعكس نشده است .
پـيشواى ششم حدود نوزده سال از حيات خود را در كنار پدر بزرگوارش سپرى كرد و در طول اين مدت همواره يار و حامى آن حضرت بود؛ حتى به هنگام سفر نيز او را همراهى مى كرد.
امام صادق (ع ) چون جدّش رسول خدا(ص )مظهر(خلق عظيم ) و وجود مباركش مجمع فضائل و مكارم اخلاقى بود. او در بندگـى خدا يگانه عصر خود بود. اعتراف شخصيتهاى برجسته معاصر آن حضرت ، در اين زمينه گواه اين حقيقت است .
پـيشواى ششم (ع ): ـ در زهد و بى علاقگى نسبت به دنيا مقامى والا داشت . در زير لباسهايش پـيراهنى زبر مى پـوشيد و در اين كار به پـدران بزرگوارش تاءسّى مى كرد. در عين حال به آراستگى ظاهرى و جلوه بيرونى خود مقيد بود و با اين روش ، بر پندار غلط و منحرف صوفيان خط بطلان مى كشيد.
ـ سرچشمه جود و بخشش بود و به صورت آشكار و پنهان به نيازمندان كمك مى كرد.
ـ چون جدّش رسول خدا(ص ) نسبت به امّت اسلامى دلسوز بود و در هيچ شرايطى ستم و اجحاف نسبت به آنان را روا نمى دانست .

امام صادق (ع ) در ذيحجه سال 114 هجرى عهده دار منصب امامت شد. برترى آن حضرت در علم و دانش بر تمامى مردم زمان خود و نيز تصريحات رسول خدا(ص ) و امام باقر(ع ) بر امامت آن حضرت پـس از پـدر بزرگـوارش از جمله دلائل اثبات امامت آن گرامى است .
دوران امامت پـيشواى ششم (ع ) از نظر سياسى و فرهنگى از موقعيت و حساسيّت ويژه اى برخوردار بود.
از نظر سياسى ـ اجتماعى ، با فراز و نشيبها و تحولات سياسى مهمّى رو به رو بود كه درهم پيچيده شدن طومار حكومت امويان و روى كارآمدن عباسيان از مهمترين آنها به شمار مى رود.
دستـگـاه خلافت اسلامى در اين دوران به دليل درپيش گرفتن سياستهاى ضد اسلامى و ضد مردمى و نيز بى كفايتى و قدرت طلبى حاكمان آن ، دچار بى ثباتى ، ضعف واز هم پاشيدگى شده ، شورشها و قيامهاى مردمى را در پى داشت .
بعضى از اين قيامها و شورشها عبارت است از:الف ـ عليه حكمرانان اموى ؛ شورش حارث بن سريج ، قيام مردم آفريقا، قيام زيدبن على و فرزندش يحيى و نهضت عبدالله بن معاويه . ب ـ عليه حكمرانان عباسى ؛ شورش مردم جزيره ، شورش مردم موصل ، قيام محمّد بن عبدالله بن حسن و برادرش ‍ ابراهيم .
از نظر فرهنگى نيز دوران تحول فكرى و پيدايش فرقه ها و گروههاى گوناگون اعتقادى بود. دروازه هاى اسلام در اين دوره بيش از پـيش بر روى فرهنگهاى بيگانه گشوده شد و مسلمانان با افكار و عقايد ديگران آشنا شدند. اين آشنايى آثار مثبت و منفى زيادى بر فرهنگ جامعه اسلامى بر جاى نهاد.
دوران امامت امام صادق (ع ) را مى توان دوران جنـگ عقايد ناميد. در اين دوران گروههاى مختلف فكرى مانند: كسانّيه ، زيديّه ، غلات ، خوارج ، دهريّه ، مرجئه ، معتزله و ... به فعاليت مشغول بودند و هر گروه داراى مرام و تشكيلات مستقلى بود كه به اسم صاحب آن شناخته مى شد.
امام صادق (ع ) از اوضاع آشفته دستـگـاه خلافت اموى استفاده و برنامه اصلاحى و نهضت فرهنگى خود را آغاز كرد. آن حضرت براى حسن انجام رسالت الهى خود دو خط مشى كلّى اتخاذ كرد: كناره گيرى از مناقشات سياسى و بهره گيرى از پوشش تقيّه .
برجسته ترين فراز دعوت امام صادق (ع ) دعوت به امامت و پاسدارى از آن بود. اين مرحله از مبارزه امام (ع ) دو بعد داشت :
1 ـ بعد نفى امامت حكمرانان معاصر خود: امام (ع ) در اين راستا به شيوه هاى گوناگون ، موضع باطل و ضد اسلامى خلفا و كارگزاران آنان را گوشزد و بابازداشتن پيروان خود از مساعدت ايشان و مراجعه به محاكم قضايى آنان ، مشروعيّت دستگاه خلافت را نفى مى كرد.
2 ـ بعد اثبات امامت خود: پيشواى صادق (ع ) در اين بعد، خود را جانشين پيامبر(ص ) پيشواى امّت و صاحب اصلى حكومت مى دانست . اين بعد از تلاش امام (ع ) متناسب با شرايط سياسى جامعه و نيز موقعيّت و نياز مخاطبان به شيوه هاى مختلف ، انجام مى گرفت . گاهى در حضور خلفا و طاغوتهاى زمان ، برخى اوقات در برابر توده مردم و زمانى در برابر افراد به طور خصوصى .

از جمله فعّاليتهاى مهمّ علمى ـ فرهنگى امام صادق (ع ) تاءسيس دانشگاه بزرگ جعفرى است . عوامل گوناگونى درپيدايش و گسترش اين دانشگاه نقش داشتند كه مهمترين آنها عبارت بود از:
1 ـ تلاشهاى دو امام پيش ازآن حضرت : امام سجّاد و امام باقر عليهماالسّلام .
2 ـ آزادى نشر انديشه هاى گوناگون در دوران امامت آن حضرت .
3 ـ اختلاف و كشمكشهاى دولتمردان بر سرقدرت .
دانشـگـاه جعفرى دستاوردهاى ارزشمندى داشت كه تربيت گروه زيادى از افراد مستعد در رشته هاى مختلف علمى از جمله آنهاست .
دانشجويان مكتب جعفرى كه تعدادشان بالغ بر چهار هزار نفر مى شد در رشد و تعالى معنوى و يافته هاى علمى و نيز مبارزه با مسلكهاى فكرى و سياسى منحرف و پاسدارى از مكتب تشيع ، گامهاى ارزنده اى برداشته و منشاء خدمات ارزشمندى شدند.
ميزان بهره گـيرى شاگـردان از محضر امام صادق (ص ) بستگى به مقدار آمادگى روحى و ظرفيت ايشان داشت . بعضى مثل ابوحنيفه ، مالك بن انس و ديگر علماى عامّه از محضر امام تنها بهره علمى بردند. برخى ديگر كه اكثريت را تشكيل مى دادند، بهره هاى معنوى و تربيتى را نيز شامل حال خود كردند. گـروه سوّم افرادى بودند كه علاوه بر اين مراحل ، در شمار خواص ياران آن حضرت قرار گرفتند و از اركان تشيع و استوانه هاى علمى و رفتارى مكتب جعفرى بشمار مى آيند. اينان با زبان و قلمشان جبهه حق را يارى كردند و با آثار ارزشمند خويش ، ميراث گـرانبهايى در زمينه مسائل اعتقادى و عملى اسلام از خود بر جاى گذاشتند.
امام صادق (ع ) در سخنان خود همواره از آنان و خدمات ارزنده شان تجليل مى كرد.

يكى از دستاوردهاى مهمّ دانشگاه جعفرى تبيين فقه اسلامى به روش ناب محمدى است . مقدمتاً بايد دانست كه تفاوت اساسى دستگاه خلافت در اسلام با ديگر دستگاه حكومتى در اين است كه دستگاه خلافت در اسلام يك دستگاه سياسى ـ مذهبى است ؛ از اين رو خليفه علاوه بر سمت رهبرى سياسى ، متكفل امور دينى و مذهبى مردم نيز هست .
با توجه به اين جهت ، خلفاى اموى و عباسى كه از اسلام و حقايق آن بيگانه بودند، سعى مى كردند اين كمبود را از طريق جذب رجال دينى وابسته به خود تاءمين كنند تا بدان وسيله بتوانند هم مردم را فريب دهند و هم در مواقع لازم ، دستورهاى الهى را به اقتضاى مصالح حكومتى خود دگرگون سازند.
امام صادق باايجاد دانشگاه جعفرى و تدريس و تبيين فقه به روشى غيراز روش عالمان دربارى ، رودر روى دستگاه خلافت قرار گرفت و بدين وسيله تمام تشكيلات مذهبى و فقاهتى رسمى و رايج را كه در خدمت دربار بودند تخطئه كرد وتهى بودن دستگاه خلافت را از اسلام و فقه اسلامى به اثبات رسانيد.
پـيشواى ششم براى مبارزه باتزخائنانه (جدايى قرآن از عترت پيامبر) و جلوگيرى از تفسير به راءى آيات الهى ، به تفسير قرآن به روش اهل بيت عصمت همّت گماشت و دانش تفسير را با نظريات بيت رسالت و امامت غنى ساخت و در اين رشته از دانش ‍ قرآن افراد زبده اى را تربيت كرد.
از جمله دستاوردهاى مهمّ دانشـگاه جعفرى احياى حديث است . حديث ، به عنوان گفتار معصوم در فرهنـگ اسلام از جايگاه والايى برخوردار است و پس از قرآن مهمترين و معتبرترين منبع فرهنگ اسلام به شمار مى رود.
متاءسفانه اين منبع سرشار اسلامى پس از رحلت پيامبر (ص ) مورد بى مهرى دستگاه خلافت قرار گـرفت و حتى سوزانده شد. سياست جلوگـيرى از نقل و تدوين احاديث پـيامبر(ص ) تا اواخر قرن نخست هجرى دنبال شد و با تهى گشتن فضاى فرهنگى جامعه اسلامى از عطر روحبخش احاديث نبوى زيان جبران ناپذيرى بر فرهنگ اسلام وارد آمد.
انـگـيزه اصلى منع كنندگان ، انگيزه سياسى بود. آنان بخوبى مى دانستند كه پخش احاديث رسول خدا(ص ) در فضيلت و شايستگى امامان معصوم براى جانشينى پيامبر (ص ) در ميان مردم ، براى آنان مشكلات زيادى به بار خواهد آورد. از اين رو براى رفع اين مشكل دست به چنين اقدامى زدند.
بخشى مهمى از فعّاليتهاى فرهنگى امام باقر و امام صادق (ص ) به احياى حديث و نشر آن در ميان مردم اختصاص يافت ، و هم اكنون به كمتر موضوع اعتقادى ، فقهى و اخلاقى بر مى خوريم كه از امام صادق (ع ) حديثى در باره آن نرسيده باشد.امام (ع ) براين نكته تاءكيد مى ورزيد كه احاديث وى ،همان احاديث رسول خداست .

از جمله محورهاى مهم فعاليتهاى علمى و فرهنگى امام صادق (ع ) مبارزه با مكتبها و مسلكهاى اعتقادى نوپا و بى اساسى بود كه در دوران امامت آن حضرت پديد آمده يا رشد كرده بودند. اين مسلكها به دو بخش عمده تقسيم مى شوند:
الف ـ مذاهب اسلامى
مهمترين اين مذاهب عبارت بودند از: معتزله ، مرجئه ، كيسانيّه ، زيديّه ، غلات و صوفيّه .
پـيشواى ششم (ع ) به تناسب اعتقادات و ميزان انحرافات هر يك از گروههاى ياد شده در برابر آنها موضع گـرفت . جهتگيرى كلى حركت امام (ع ) در برابر پيروان اين فرقه ها، هدايت و ارشاد آنان به راه حق ، بود ليكن موضع آن گرامى در برابر بسيارى ا زسران اين گروهها كه افرادى كينه توز و شيطان صفت بودند و اميدى به هدايت آنان نبود، موضع برملا كردن چهره ضد اسلامى آنان براى مردم و طرد ايشان از سلك امت اسلامى بود.
ب ـ مكاتب مادى
امام (ع ) با بيانات و رهنمودهاى كلى در زمينه مسائل اعتقادى ، مناظرات رسمى با سران گـروههاى الحادى و برخوردهاى موردى به مبارزه با تفكر زنديقيان و ماديگرايان پرداخت و از اصول و مبانى اعتقادى مكتب تشيّع پاسدارى كرد.


برگرفته از کتاب تاریخ اسلام در عصر امامت امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام
که تمام منابع اصلی و معتبر در این کتاب قید شده است.